سقا به مشک آب برای حرم نداشت

از پا فتاده بود و به دستش علم نداشت

از بس كه تير بر تن او بوسه داده بود

جايي براي بوسه ز سر تا قدم نداشت

تا بود زنده روز عدو همچو شام بود

خواب خوشي ز بعد فراقش حرم نداشت

بس بود از وفا لب خشكش نشانه اي

گيرم به ديده تيرو دو دست قلم نداشت

جسمش ز تير و تيغ عدو بود چاك چاك

مشكي كه داشت از بدنش دست كم نداشت

از پا نمي فتاد گر آنجا خداي شرم

با مشك خشك روي شدن در حرم نداشت

دستش جدا ز پيكر و تيرش به چشم ليك

جز ياد تشنگي حرم ليك غم نداشت



مطالب مرتبط

سیب سرخ
سیب سرخ

پنج شنبه, 24 آذر 1401

پخش
مالک دل
مالک دل

پنج شنبه, 15 تیر 1402

پخش
چه بگویم نگفته هم پیداست
چه بگویم نگفته هم پیداست

پنج شنبه, 25 شهریور 1400

پخش