دیگه زندگیمون دوام نداره
دیگه این خونه احترام نداره
یه عده به غلاماشون سپردن
رسیدید به علی سلام نداره
نفسو با غم یار میزنم زهرا جان
تو خونه حرف با مسمار میزنم زهرا جان
سرتو بستی و زار میزنم زهرا جان
تو کوچه سر به دیوار میزنم زهرا جان
... امان ای دل ، امان ای دل ...
خونه سوخت خونه ی دلبریمون سوخت
دل بچه های مادریمون سوخت
چادر کوثر و عبای حیدر
خاطرات زن و شوهریمون سوخت
دیگه بارونی ام شب تا سحر زهرا جان
نخ چادر تو مونده رو در زهرا جان
امون از در و این چشمای تر زهرا جان
کمک من نیومد یه نفر زهرا جان