چند روزی بیشتر این خانه مادر دار نیست
چند وقتی میشود که مادرم هوشیار نیست
فضه ارامش بکن خونابه ها را جمع کن
این صدای سرفه های قبلی هر بار نیست
روی این پیراهنش جای گلی افتاده است
خوب دقت کن ببین جای نوک مسمار نیست
خواست مویم را کند شانه ولی افسوس که
دید بازویش دگر این شانه را بردار نیست
تازه فهمیدم حسن روی دلش داغ چه بود
درد او جز درد سیلی و در و دیوار نیست
باز بابایم رسید و مادرم بی حال بود
حق حیدر دیدن این صحنه های تار نیست
می نشیند کنج خانه اشک میریزد علی
چند روزی بیشتر این خانه مادر دار نیست