کشون کشون بردن علی رو از خونه
تو کوچه ها چی شد کسی نمی دونه
خونه رو به آتیش کشوندن
فاطمه رو بعدش سوزوندن
با هر چی میشد اومدن وایِ من .....
جلو چشم علی زدن وایِ من
کشون کشون بردن علی رو از خونه
تو کوچه ها چی شد کسی نمی دونه
خونه رو به آتیش کشوندن
فاطمه رو بعدش سوزوندن
دست من دست من کم کم که از کار افتاد
کار با مسمار و دیوار افتاد
حبیبه ی حیدر تو درد سر افتاد
مادر ما افتاد همین که در افتاد
میخ در و پهلوی زهرا
مغیره و بازوی زهرا
چهل تا نامرد و یه زن وایِ من
جلو چشم علی زدن وایِ من
یه روزه خوش والله ندیدن این سادات
زینب کجا و شام دروازه ساعات