اشک غربت تو چشمای من می لرزه
دست مادر تو دستای من می لرزه
خدایا کمکم کن مادرمو برسونم در خونه
زمینو روی دیوار و روی چادرپر خونه
آسمون بارون شده وای
آب دریا خون شده وای
خدا هم گریون شده وای
گوشواره رو خاک کوچه ها گریونه
دیوارم از حال و روز ما گریونه
عزیزم با نگاهت با نفسهات دل حیدر رو شکستی
بلند شو جون بابات تا ببینه هنوز از پا ننشستی
وای شب بی سامونیه وای
بابامون زندونیه وای
خاک کوچه خونیه وای