من عاشق جمال حسینم همین و بس
نابرده رنج گنج بمن داداه فاطمه
دو عروسش فاطمه نام خودش هم فاطمه
فاطمه بنت اسد چه افتخاری داشته
از آن زمان که یوسف کنعان ما شدی
دیگر نرفته ایم به بازار هیچ کس
دست من و تو نیست اگر نوکرش شدیم
خیلی حسین ع زحمت ما را کشیده است
وقتی کتیبه های تورا میزنم خوشم
از این به بعد جان خودت نا خوشم نکن
موی مرا به پای ضریحت گره بزن
بیمارم و دخیل شفای تو میشوم