اللهم صلی علی فاطمه و ابیها
و بعلها و بنیها
تو عزا بودی
تو عزا بودم
به خدا من دل نگرون مرتضی بودم
تو عزا بودم
به خدا من دل نگرون مرتضی بودم
بی هوا خوردم
بی هوا خوردم
اولین سیلی رو من از شعله ها خوردم
آسمون نمیبارید
کوچه ها پر از مه شد
پیش من غرور حسن
زیر دست و پا له شد
شعله پا شد از جا
دست به چادرم انداخت
بی حیا طنابش رو
دست شوهرم انداخت
پر معجرم سوخت
تموم سرم سوخت
الهی که خیر نبینن
دل شوهرم سوخت
پر معجرم سوخت
تموم سرم سوخت
الهی که خیر نبینن
دل شوهرم سوخت
پیش چشم شوهرم
تمومی پیکرم سوخت
دل شوهرم سوخت