روز محشر کار ما با فاطمه است
نقش پشانی ما یا فاطمه است
به دودمان سیاهی بگو که میباشد
تمام مردم ایران سپاه یک لشکر
به احترامی کسی ایستاده اینک
که رستخیز به پا کرده در دل کشور
نفس نفس همه عمر مالک دل بود
کسی که بود به هنگام مالک اشتر
چگونه است که ما کشته داده ایم اما
به دست و پا زدن افتاده دشمن مضطر
جهان به واهمه افتاد از آن سلیمانی
که مانده است به دستش هنوز انگشتر
بدون دست علم میبرد چنان سقا
بدون تیر به پا کرده محشری دیگر
تمام زندگی تو ورق ورق روضست
کدام مرثیه ات را بیان کنم آخر