شبیه درد رفتی و شدی در استخوان پنهان
نمی یابم تو را ای در جهان مانند جان پنهان
.
فرشته مست دنبال صدایش راه می افتد
کسی که می برد نام تو را زیر زبان پنهان
.
رمان آفرینش با علی جذاب شد اما
تو قدرت در تمام جمله های داستان پنهان
.
زمان جاهلیت هیچ فکرش را نمی کردند
خدای مردها باشد میان دختران پنهان
.
در اطراف رسول الله آگاهانه می دیدی
چه شیطانی است پشت چهره های مهربان پنهان
.
همه دیدند حق تنهاست ، پهلوی تو زد فریاد
صدایش ماند اما در سکوتی بی امان پنهان
.
خزان زودرس وقتی سراغ باغ می آید
که گل خوب است باشد از نگاه باغبان پنهان
.
تو از قلب علی دلبازتر قبری نمی خواهی
از اول بوده ای در بهترین جای جهان پنهان
.
تو جان حیدری – یعنی دو تایی یک نفر هستید
پس او خود را درون خاک کرده نیمه جان پنهان
.
به جز لاهوت هرجا دفن شد کوثر چنان باشد
که دریا را کنی زیر حباب استکان پنهان
.
قیام تو در اعماق زمین ساکت نمی ماند
که دارد دخترت در حنجره آتشفشان پنهان
.
و هجده سالگی پایان جریانت نخواهد بود
شدی چون خون به رگ ها ، زیر جریان زمان پنهان
.
به حدی گیجم از داغت که پیدایت نمی کردم
اگر می شد تنت در قبر حتی با نشان پنهان