دستم به بازوش خورد، آتیش گرفت جونم

من تا ابد، از فاطمه، شرمنده می‌مونم

اسما بریز، آب روون، که من نمی‌تونم

از دستم رفتی زهرای من، ولی چه زود

کاشکی حیدر هم وقت غسل، تو مرده بود

لبخندت جا مونده روی این، رخ کبود

بعد زهرا خیلی توو خونه، نمی‌مونم

مثل حال و روزش این روزا، پریشونم

می‌خوام پاشم واسه نمازش، نمیتونم

گرفت ازم توون من رو

غمش برید امون من رو

به غم نشوند زمونه من رو

کاشکی میشد بمونی زهرا

آخه هنوز جوونی زهرا

 

من موندم و ناله، من موندم و حسرت

راحت شُدید، از گریه‌هاش، ای شهر بی‌غیرت!

چیزی نموند، جز سایه‌ای، از اون قد و قامت

هر بار دیدم دست به دیواره، دلم گرفت

زهرای من رو دست غم با، ستم گرفت

یک زهرا داشتم دنیا اون رو، ازم گرفت

مگه میشه دووم بیارم؟

رو صورت کبودِ یارم

چجور باید لحد بذارم؟

کاشکی میشد بمونی زهرا

آخه هنوز جوونی زهرا

 

هیچکس خبردار نیست، از راز بین ما

بر گردن، این شهر غم، می‌مونه دِین ما

از شعله‌ها، میشه شروع، داغ حسین ما

می‌بینم روزی که توو مقتل، نگاش کنی

هی ناله می‌کنه و تو هی، دعاش کنی

وقتی که دست و پا می‌زنه، صداش کنی

بگی حسین غریب مادر

شهید من شهید بی سر

تنت کجاست عزیز حیدر؟

«حسین حسین غریب مادر»

MeysamMotiee



مطالب مرتبط