خواهم که شبی محرم اسرار تو باشم
در خانه دل راز نگه دار تو باشم
ای یوسفِ بازارِ ملاحت، منِ مسکین
آن مایه ندارم که خریدارِ تو باشم
گر خلوت وصلِ تو برازندهء من نیست
بگذار که در سایهء دیوارِ تو باشم
مرهم نتوان یافت، مگر داغِ تو جویم
عزّت نتوان جست، مگر خوارِ تو باشم
تا کی به من سوخته دل رخ ننمایی؟
تا چند چنین تشنهء دیدارِ تو باشم؟