سربلندم کردی اما سر به زیری میکنی
از جحاز ساده ی خود گرد گیری میکنی
یادگار مصطفی این یادگاری پیشکش
با سر و پهلوی زخمی خانه داری پیشکش
آب و جارو میزنی با دردت این ویرانه را
روز آخر از چه میریزی به هم این خانه را
پهلوان خیبرت بودم زمین گیرم مکن
پیر هجده سالم از زندگی سیرم مکن
از که پنهان میکنی ابرو و چشم تار را
میشویم با گریه ام خون روی دیوار را
من بمیرم دست تو درد آمده نا خواسته
پینه دستم مگر اصلا مداوا خواسته
چوب این دستاس را گیرم که چرخاندی به زور
کاش صورتت نمیبردی در اطراف تنور