قالوا بلی گفتیم و ما را در بلا انداخت
این سوز نی را نای تو در نینوا انداخت
ابری نبارید و نیامد کربلا تا کی
باریدنش را گردن چشمای ما انداخت
از روی تل دیدم هوا شد تیره و تاریک
وقتی سنان سر نیزه اش را بی هوا انداخت
حالا ببین با صورت گل ها چه خواهد کرد
دستی که روی صورتت اینگونه جا انداخت