زینب بیا روضه بخون
از کربلا برام بگو
از موقعی که آب نبود
ازشاه تشنهکام بگو
از کربلا برام بگو
بگو ببینم ، از نور عینم
چجوری دشمن ، سر رو برید
وقتی میرفتی ، اینجور نبودی
چرا عزیزم ، قدت خمید
بگو ببینم ، کجاست حسینم
علی اکبر ، علی اصغر
کجاها رفتی ، چیا رو دیدی
چرا نمیگی ، چی شده معجر
زینبم بگو از کرببلا
از اون جسارت ، خیمه و غارت
دارم میمیرم وقتی میبینم
لباس پارهت ، ‘رفتی اسارت
” واویلتا واویلتا ، واویلتا واویلتا ”