همه روزا رو با تنهایی می جنگه
برا پسرش چقده دلش تنگه
ویلی ویلی علی الخیم
ویلی ویلی علی الحرم
چی سرت اومد پسرم ای پسرم
پسرامو کشتن فدا سر حسینم
قمرامو کشتن فدا سر حسینم
پاییز اومد و برگ و بارمو گرفتن
ثمرامو کشتن فدا سر حسینم
ای دل ای دل دوباره انگار عاشوراست
ای دل ای دل صاحب عزاست امشب عباس
همه پسراش مثل نور مهتابند
همه پسراش فدایی اربابند
از نسل شاه لافتی
شیران دشت کربلا
جون به کف و دلشده ی خون خدا
با این که امان نامه واسشون آوردن
یه ثانیه از خیمه ها تکون نخوردن
چهار تا دلاور چهار تا شیر میدون
علم حسین و رو شونه شون می بردن
ای دل ای دل دوباره انگار عاشوراست
ای دل ای دل صاحب عزاست امشب عباس
یه مادری که حالا دیگه تنها شد
تشنه برای دیدن یه سقا شد
دلگیر از دست روزگار
خسته دلتنگ و بی قرار
اشک تو چشماش شبیهِ ابر بهار
داره میره اما با قامت خمیده
حالا دیگه مادر به آرزوش رسیده
میگه همه جا بشنَوَند تموم مردم
مادر اباالفضل یه مادر شهیدِ
ای دل ای دل دوباره انگار عاشوراست
ای دل ای دل صاحب عزاست امشب عباس