دگر ای دوست مرا در حرمت محرم کن

رفتم از دست نگاهی به دل ماهم کن

 

یا بیا جانب قبله بکشان پای مرا

یا بر احوال دلم فکر کمی مرهم کن

 

با نگاهی بده خاکستر عمرم بر باد

این جگر سوخته ، رسوای همه عالم کن

 

من زمین گیر شدم باز قدم پیش گذار

التفاتی کن و این فاصله ها را کم کن

 

گریه از اول خلقت شده ارثیه ی ما

فکر چشمان پر از اشک بنی آدم کن

 

دیگر این نوکر تو گریه کن سابق نیست

پای بر دیده نه و چشم مرا زمزم کن

 

می رسد بوی تو اما خبری نیست زتو

یوسفا چاره این شام پر از ماتم کن

 

کاش می شد که شبی خواب ترا می دیدم

 دوستم داری اگر ، قلب مرا محکم کن

 

دست و پا می زنم از دور نگاهی بکنی

گوشه چشمی به من و ناله پر دردم کن

 

نازداری تو و ، ناز تو کشیدن سخت است

رحمی آخر به من و کوچکی قلبم کن

 

به علمدار قسم پای رکابت هستم

شانه ی گرم مرا تکیه گه پرچم کن

 

همچنان ام بنین سوز و نوا دارم من

هوس یک سحر کرببلا دارم من

 



مطالب مرتبط

حسن مولا
حسن مولا

پنج شنبه, 13 مرداد 1401

پخش
آمده ام آمدم ای شاه پناهم بده
آمده ام آمدم ای شاه پناهم بده

پنج شنبه, 02 تیر 1401

پخش
بقیع و باید مثل عرش کنن
بقیع و باید مثل عرش کنن

پنج شنبه, 13 مرداد 1401

پخش