سر پیراهنت پیرم کردن از زندگی
سیرم کردن...
شلوغ بود
دل آسمون گرفته بود
بی فروغ بود
کاشکی روضه های قتلگاه تو دروغ بود
شلوغ بود
غروب یود
یک نفر صدای یا مقلب القلوب
بعد تیر و نیزه
تازه وقت سنگ و چوب بود
غروب بود
غریب بود
جای نعل تازه روی صورتش عجیب بود
...