روشنى بخشِ شب تار نيامد چه كنم

رفت عمر من و دلدار نيامد چه كنم

 

قلب من مخزن الأسرار فراقش باشد

حضرت ِمطلع الأنوار نيامد چه كنم

               

"عجل الله تعالى فرجه" مى خوانم

  حجتِ مطلقِ دادار نيامد چه كنم

 

شور اين سينه ى شيدا به كجا خيمه زده؟

نور اين ديده ى خونبار نيامد چه كنم

 

درد بى صاحبى و غصه ى بى مولايى

واى از اين دو خبر از يار نيامد چه كنم!

 

 هجر او بند شد و پاى سلوكم را بست

 چاره ى عبد گرفتار نيامد چه كنم

 

با كلاف دلم عمريست پى اش مى گردم

يوسف من سر بازار نيامد چه كنم

 

من ز هجران رخش اشك فشاندم هر شب

گريه ام نيز كه به كار نيامد چه كنم!

 

آن غلامم كه شدم چشم به راهش اما

شهريارم كه به دربار نيامد چه كنم

 

ذوالفقار علوى منتظرِ خون خواهى است

وارث حيدر كرار نيامد چه كنم

 

 آتش درد كشد شعله و مادر گويد:

مرهم داغى مسمار نيامد چه كنم

 

روضه كرب و بلا شعر مرا جمع كند      

گفت زينب كه علمدار نيامد چه كنم

 



مطالب مرتبط

دلشوره ها رو میبینی
دلشوره ها رو میبینی

سه شنبه, 23 شهریور 1400

پخش
کار همه رو راه انداختی
کار همه رو راه انداختی

چهار شنبه, 04 مرداد 1402

پخش
من زینب صبور تو بودم ولی حسین
من زینب صبور تو بودم ولی حسین

یک شنبه, 01 اسفند 1400

پخش