یه گوشه کنج حرم تنها
سمت ضریحو نگا میکنم
میگم آقا از راه رسیدم
گره بغصمو وا میکنم
این، منم که دوباره سرگردونم
از تو چی بگم آقا نمیدونم
من به امام هادی مدیونم
زیارت جامعه میخونم:
«السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ»
کنار غربت شیش گوشه
چشمهی گریه که میجوشه
لحظه به لحظه فقط یک آه
زمزمهی لب خاموشه
باز، اسیر سکوت و غم میمونم
محو روضهی حرم میمونم
من به امام هادی مدیونم
زیارت جامعه میخونم:
«السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ»
وقتی مشتاقم و مهجورم
شبایی که از حرم دورم
زیارتنامه رو لبهامه
زائر صحن پر از نورم
من، هر جا که باشم اینجا مهمونم
مهمون همین سفره میمونم
من به امام هادی مدیونم
زیارت جامعه میخونم:
«السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ»
غروب جمعه و دلتنگی
نگاه منتظر و بارون
چرا نمیرسی ای مولا
به داد این دل سرگردون
انتم الاول و الآخر
انتم الظاهر و و الباطن
چش به راه شما میمونم
أنا برجعتکم مؤمن
آه، میون صحرای عشق مجنونم
به یاد مولای عشق دلخونم
من به امام هادی مدیونم
«السَّلامُ عَلَیْکُمْ یَا أَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّةِ وَ مَوْضِعَ الرِّسَالَةِ وَ مُخْتَلَفَ الْمَلائِکَةِ»