یا امام العَصر یا کهفَ الاَمان
یا جمال الکَون یا قطبَ الزَّمان
اى ز فیضت ما سِوالله برقرار
وى طفیل هستیات کون و مکان
اى سپهر عدل و مصباحِ یقین
وى جنابت قبلهی کرّوبیان
بندهی درگاه تو افلاکیان
ریزهخوار خوانِ تو پیر و جوان
اى نگهدارندهی دین خدا
وى پناه و مُنجى مستضعفان
صبر ما زین شام هجران شد تمام
رفت از کف طاقت و تاب و توان
الفراقُ الفراقُ الفراق
الامانُ الامانُ الامان
لا تدعنا فى النوائب الغیاث
ادرک العبد الضعیف المستهان
حجّتاللّهى و مصباحِ هدى
ز امر یزدانى به عالم حکمران
آنکه سر بگذاشت بر خاکِ درت
خاک درگاهش بود رشک جنان
لاینال الجنة الّا من یکون
شیعة المهدى امام انس و جان
من تو را تا جُستهام حق جُستهام
اى سلیل خاتم پیغمبران
هر که سر برتافت از درگاه تو
گشت محکوم عذاب جاودان
در جلال و قدر تو حیران عقول
در بیان مدح تو الکن زبان
یا امینَ الله عَجِّل فى الظّهور
وانْصُرِ الاِسلام بِالنّصرِ العیان
اوفِتاده دین و احکام خدا
شرح و تفسیرش به رأى جاهلان
در نظامات و هدایتهاى شرع
باب تحریف آمده اندر میان
ریشهی بیداد و نامردى بزن
پُر ز انصاف و عدالت کن جهان
کاخ استکباریان کن منهدم
سرنگون کن رایت وهّابیان
نام آمریکا و روس بلشویک
محو کن با سایر بیگانگان
یا ولىَّ الله «لطفى» را مخواه
بیش از این اندر فراقت خسته جان