کی دیده در یم خون آیات بی شماره
قرآن سوره سوره اوراق پاره پاره
افتاده بر روی خاک یک ماه خون گرفته
خوابیده در کنارش هفتاد و دو ستاره
پاشیده اشک زهرا بر حنجر بریده
گه می کند زیارت گه میکند نظاره
سر آفتاب مطبخ تن لاله زاری از خون
کز زخم سینه دارد گل های بی شماره
از گوشِ گوشواری دو گوشواره بردند
دارد به گوش خونین خون جای گوشواره
یک کودک سه ساله خفته کنار گودال
ترسم که شمر آید در قتلگه دوباره
در خیمه آب بردند بهر رباب بردند
سینه شده پر از شیر کو طفل شیر خواره
مادر عجب دلی داشت ذکر علی علی داشت
آب فرات میزد بر حنجرش شراره
چون سینه ها نسوزند چون اشک ها نریزند
جایی که ناله خیزد از قلب سنگ خاره
یاس سفید و نیلی طفل یتیم و سیلی
میثم در این مصیبت خون گریه کن هماره