وقتی که هست چشم تر تو مطاف اشک
گم میشود دوباره دلم در طواف اشک
چشمان بیقرار من و اعتکاف اشک
آقا بخر مرا به همین دو کلاف اشک
این اشکها شده همه آبروی من
چشمی گشا به روی من ای آرزوی من
آمد محرم و غم عظمای کربلا
خون میتراود از دل صحرای کربلا
چشمان توست مصحف غمهای کربلا
داری به دوش پرچم آقای کربلا
هر صبح و شام غرق عزا گریه میکنی
با روضههای کرب و بلا گریه میکنی
در حیرتم که با دلت این غم چه میکند
شبهای داغ و شیون و ماتم چه میکند
با چشمهایت اشک دمادم چه میکند
زخمیترین غروب محرم چه میکند
امشب بیا که روضه بخوانی برایمان
صاحب عزای خون خدا صاحبالزمان
امشب بیا و با دل خونین جگر بخوان
از ماه خون گرفته و شقالقمر بخوان
از شام بیکسی و شب بیسحر بخوان
از روضههای عمهتان بیشتر بخوان