ابتدا زینب انتها زینب هل اتی زینب انما زینب
انبیا زینب اولیا زینب مقتدا زینب اقتدا زینب
السلام علیکِ یا زینب
درد غیر از دوا نمیداند عشق صبر و رضا نمیداند
گریه ی بی صدا نمیداند هیچ کس جز خدا نمیداند
از کجا بوده تا کجا زینب
خون ما را حنای ما کرده جان ما را بلای ما کرده
زخم تن را ردای ما کرده سینه را کربلای ما کرده
روضه عمه جان ما زینب
تا خدا بوده استقامت او جز خدا نیست اجر همت او
ما چه گوییم در نجابت او همه عالم گواه عصمت او
عصمت الله کبریا زینب
هیچ کس مثل او که فرماندست ورق جنگ بر نگرداندست
پای دینش تمام قد ماندست شک ندارم که خطبه تا خواندست
گفته جبریل لا فتی زینب
ای ندیده بغیر زیبایی میکشی کفر را به رسوایی
زیر این اسمان مینایی کار تو نیست جز شکیبایی
ای شکیبانوی خدا زینب
جان تویی نیست جز جسد اسلام بی تو میرفت در لحد اسلام
بیمه شد با تو تا ابد اسلام ایستادی بایستد اسلام
قامت دین مصطفی زینب
به خدا در بلا رو آوردی تو کجا خم به ابرو اوردی
صبر را هم به زانو اوردی دست وقتی به پهلو اوردی
که تنی ماند زیر پا زینب
در دلت شعله های غم روشن روبرویت تمام قد دشمن
بر مشامت شمیم پیراهن یک دلت با سر و یکی با تن
مانده ما بین این دو تا زینب
منم و روضه های حیرانی تویی و گریه پریشانی
چه کسی برده ات به مهمانی دَخَلَت زینبُ علیَ الزانی
پای این غم بکش مرا زینب