سلام ای آشنای سال و ماهم
سلام ای عهد و پیمان قدیمی
سلام ای ماه پنهان از نظر ها
سلام ای مهربان یار صمیمی
دلی دارم پر از هجرانت ای دوست
من از تنها به تنهایی رسیدم
دویدم گرچه پایی لنگ دارم
شنیدم جمعه می آیی رسیدم
سر شب توبه کردم مثل هر بار
سحر شد با دعایت عهد بستم
ولی صبح آمد و ظهر آمد و باز
همان عهدی را که بستم شکستم
گنه کارم خودم میدانم آقا
دلیل این همه دوری منم من