نوکر حضرتی شاهم و مهمان نجف
راهم افتاده دوباره به خیابان نجف
نجف از یُمن علی قدر و بهایی دارد
شدم از روز ازل عبد و مسلمان نجف
خم ابروی علی دیدم و اشهد گفتم
بهتر از باغ جنان است بیابان نجف
با تعاریف زیادی که شنیدم ز بهشت
شک ندارم که شبیه است به ایوان نجف
میرود دل به همانجا که تعلق دارد
به دیار ملکوت مه تابان نجف
بهر خدمت به علی هر ملکی صف بسته
تا شود خادم و جارو کش و دربان نجف
قصه عشق من و ساقی کوثر بوده
ثبت از روز ازل در دل دیوان نجف
ذکر یا فاطمه دل می برد از حضرت عشق
می روم از حرمش تا به شبستان نجف
شاعر و سائل و درمانده ندارد فرقی
به همه می دهد از لولو و مرجان نجف
با هزاران غم و امید ز راه آمده ام
مورم و در پی الطاف سلیمان نجف
یا علی بر دره تو مثل فقیر آمده ام
نان و خرما بده بر دست یتیمان نجف
مادرم در شب میلاد شما نذری داد
که بمانم همه عمر به دامان نجف
جان ناقابل من نیز حلالت آقا
ثبت کن نام مرا جزو شهیدان نجف
mohjat.net