ای حسینی که به دل عشق تو درمان من است
مهر تو نور دل و اول و پایان من است
به شب اول قبرم نکنم وحشت و ترس
چون در آن لحظه حسین است که مهمان من است
سرمایۀ محبت زهراست دین من
من دین خویش را به دو دنیا نمیدهم
در سینهام جمال علی نقش بسته است
این سینه را به سینۀ سَینا نمیدهم
فردای قیامت که سر از خاک برآرم
بیش از همه مشتاق به دیدار حسینم