عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را
 خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را
 روزی ما کرده خدا باب الحوائج را
 از ما نگیرد کاش "یا باب الحوائج " را
 هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد
 کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد

یادش بخیر آن روزها که مادر خانه
 گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه
 پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه
 یک سفره نذری ، قدر وسع شوهر خانه
 مادر پدرهامان همین که کم می آوردند
 یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند

عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را می شد
 یک سفره می افتاد و درد ما دوا می شد
 با اشک وقتی چشم مادر آشنا می شد
 آجیل های سفره هم مشکل گشا می شد
 آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود
 نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود

گاهی میان روضه ی ما شور می آمد
 پیرزنی از راه خیلی دور می آمد
 با دختری از هر دو چشمش کور ... می آمد
 بهر شفای کودک منظور می آمد
 یک بار در بین دعا ما بین آمینم
 برخاست از جا گفت دارم خوب می بینم

 



مطالب مرتبط

دلشوره شیرین
دلشوره شیرین

شنبه, 03 مهر 1400

پخش
دلشوره شیرین
دلشوره شیرین

شنبه, 03 مهر 1400

پخش
این خیمه به اون خیمه
این خیمه به اون خیمه

چهار شنبه, 24 شهریور 1400

پخش