قلم سرمست کرد
از نام تو اوراق دفتر را
گرفته عطر روح افزا تری
از عود و عنبر را
بدون شک گرفته حاج خود را
هر آنکس که به خانه پهن کرده
سفره ی موسی بن جعفر را
خدا در طور سینا با کلیم الله صحبت کرد
تو در قنداقه میگفتی همه اسرار داور را
اگر موسی عصایی داشت و بعد اژدهایش کرد
تو جان بخشیده ای بر پرده یک نقش مصور را
تو را در بدترین زندان دنیا هم نگه دارند
مگر شب میتواند کور سازد نور اختر را