وقتی دلی شکست ، یقیناً بها گرفت

در سرسرای عرش معلا سرا گرفت

.

قربان عاشقی که دلش بی قرار شد

بعد از نماز شب ، ز خدا کربلا گرفت

.

یادم نمی‌ رود که به اعجاز تربتت

وقت اذان صبح ، مریضی شفا گرفت

.

حال و هوای هیئتتان خوش تر از بهشت

با چای روضه بود که دل‌ ها جلا گرفت

.

بال مگس کلید معمای چشم ماست

چشمی‌ که اعتبار ز آب بقا گرفت

.

” صد مرده زنده می‌شود از ذکر یا حسین

ارباب ما شفای مسیح از خدا گرفت

.

زهرا نوشت نامه ، خدا هم قبول کرد

باید وجود گریه‌ کنان را طلا گرفت

.

بال ملک به زیر قدم‌ های زائرش

اما خودش ز دار جهان بوریا گرفت

.

تفسیر سوره‌ ای که به نیزه نشسته است

باید فقط ز دختر شیر خدا گرفت

.

تن‌ های کشتگان همه در زیر سم اسب

خورشید اهل بیت ، روی نیزه جا گرفت

.

وقتی فضای روضه ی مکشوفه گشته باز

خواهی بگویمت که چرا دل نوا گرفت ؟

.

مادر میان قتلگه و شمر هم رسید

مویش کشید و بعد برید و هوا گرفت

.

لرزید دست و پای کریهش ولی به عمد

سر را مقابل حرم و بچه‌ ها گرفت

.

خورشید هم تحمل این صحنه را نداشت

فوراً غروب کرد و عالم عزا گرفت

 



مطالب مرتبط

اغیثینی یا خدیجة الکبری
اغیثینی یا خدیجة الکبری

دو شنبه, 22 فروردین 1401

بزرگترین سرمایه
بزرگترین سرمایه

سه شنبه, 10 اسفند 1400

پخش
الا یا ایها الساقی
الا یا ایها الساقی

شنبه, 03 مهر 1400

پخش
نسیمی جان فزا می آید
نسیمی جان فزا می آید

چهار شنبه, 04 خرداد 1401

پخش