به دوشت میکِشی بار امانت را تک و تنها به دامانت پناه آوردهام یا عـروة الوثـقی
جهان جامِ میاش را پیش تو میآورد بالا «الا یا ایها السـاقی ادر کـاساً و نـاولها»
شگفتا! شرح و توصیف مقامت کار انسان نیست
به شأنت هر کسی ایمان نیاورده مسلمان نیست
به جرأت مینویسم با خدایت هم نشینی تو علم بر دوشی و دست خدا در آستینی تو
بنـازم هـیـبتت را تک یـل اُمُّ البـنـینی تو به حقْ فـرزند بیباک امیرالمومنینی تو
یقـین دارم که دنیا در کف اقـبـال من باشد
اگر مُهـر تو در پـرونـدۀ اعـمـال من باشد
ملائک بوسه میچینند از خاک کف پایت دل از ارباب ما برده ست لبخند دل آرایت
به وقت جنگ زینب میشود محو تماشایت جهان پیش تو و تو سر به زیری پیش مولایت
بـدون دست، آری دسـتگـیـر عـالـمیـنی تو
چه باید گفت در مدحت؟ علمدار حسینی تو
شبیه کوهها ثـابت قـدم میایـستی عباس هزاران سال قبل از خلق ما میزیستی عباس
گرفتار کسی غیر از حسینت نیستی عباس خودت باید بیایی و بگویی کیستی عباس
به درک جایگاهت هیچکس نائل نخواهد شد
که دین هیچکس بیعشق تو کامل نخواهد شد
دل از اهل زمین و آسمان بردهست گیسویت به میدان میروی و میشود زینب دعاگویت
ولی ایکاش غرق خون نمیشد چشم و ابرویت نمیزد هیچکس در علقمه نیزه به پهلویت
علی اصغر برای آب بیتاب است یا عباس
تمام فکر و ذکرت قحطی آب است یا عباس