بر تن بی جان من ای جان من جانی ببخش
نامه ی جرم مرا وقتی که می خوانی ببخش
.
رو به رویت ایستادم ناسزا گفتم به تو
من غلط کردم خودت هر جور می دانی ببخش
.
چوب عصیان مرا یک عمر دارد می خورد
یوسف زهرا شده مهجور و زندانی ببخش
.
رو به سائل دادی و حالا طلبکارت شدم
در بساطم هیچ چیزی نیست مجّانی ببخش
.
من غریبه نیستم دستی بکش روی سرم
بنده ی درمانده ات را قبل مهمانی ببخش
.
آبرویم می رود پیش همه خوارم مکن
بین آغوشت بگیرم باز ، پنهانی ببخش
.
قبل از آن که صورتم را رو به قبله می کنند
قبل از آن که از دو چشمم رو بگردانی ببخش
.
بین آتش هم بیفتم دوستت دارم خدا
پیش زهرا و علی من را نسوزانی ببخش
.
عذرخواهی می کنم خیلی خلاصه مختصر
کار دارم با حسین امشب مرا آنی ببخش
.
چکمه بود و ضربه های پشت هم بر سینه اش
شمر بود و خنجرش با دست لرزانی ببخش
.