بى دردسر ، وصال گوارا نمیشود
در راه وصل ، دردسرى خواستیم ما
سنگ ملامت از همه خوردیم سالها
در کوچه ات اگر گذرى خواستیم ما
از دربدر شدن بخدا خسته نیستیم
آوارگى بیشتری خواستیم ما
گویا خود تو هم نظرى داشتی به ما
وقتیکه که گوشه نظرى خواستیم ما
در خانه راه دادى و بالا نشانده ای
ورنه گلیم پشت درى خواستیم ما
حالا شبیه فطرس پرسوخته ، همه
زانو زدیم و بال و پرى خواستیم ما