زنده کند نامِ تو دوباره علی را
 باز نمایان نما تبارِ علی را

چشمِ بهشت است فرش ، پیش قدمهات
 تا که کند توتیا غبارِ علی را

قیمت یوسف شکست اگر ، که هنر نیست
 گرم کند رویِ تو بازار علی را

پنج امامِ تو همه گرم ببوسند
 دست علی‌وارِ علمدارِ علی را

در صفِ صفین گفت: مالک اشتر
 کیست چنین می‌کند او کارِ علی را؟

روی تو داروندارِ اُم‌ِبنین است
 فاطمه باتو کنارِ اُم‌ِبنین است

نام تو را تا علی به رزم عَلَم کرد
 هرچه سپاه آمد از شکوهِ تو رَم کرد

صحبت رزم تو شد میانه‌ی میدان
 لشکرِ پاشیده آرزوی عدم کرد

فکر نبردت عرقِ شام درآورد
 کوفه زمین گیرشد و علقمه دَم کرد

مردی و مردانگی و غیرت و همت
 نامِ ابالفضل را نقش عَلَم کرد

سایه‌ی تو تا که بود ابر نمی‌خواست
 در وسط ظهر هم خواب حرم کرد

اَبروی تو تیغ آبدار حسین است
 تا که تو هستی علی کنارِ حسین است

مردِ خطیبِ فصیحِ آل یقین تو
 سینه ستبرِ رشیدِ اُم‌ِبنین تو

حضرتِ باب‌الحوائجِ همه عالم
 ارمنیان را اُمیدِ روزِ پسین تو

دست تهی و فقیرِ خورده گره من
 بازوی مشگل گشای کار زمین تو

شهپر جبریل فرش نافله‌هایت
 شمسْ جمال علی و ماهْ جبین تو

اهل حرم را پناه و پله‌ی زینب
 مایه‌ی آرامش هر پرده نشین تو

با ادب سربه‌زیر سنگر زینب
 خاک دوعالم مریز بر سرِ زینب

خیز برادر که داغ و درد زیاد است
 خیز ببین گردِ تو نامرد زیاد است

تا که سرت خورد زمین خواهرم اُفتاد
 بینِ حرم بعدِ تو سردرد زیاد است

گرچه فقط خرج تو شد هرچه که تیر است
 بعد تو سرنیزه‌ی خونسرد زیاد است

گوش کن از اهل خیام از لب طفلان
 ناله‌ی -از علقمه برگرد- زیاد است

بعد تو باغارت این قوم چه سازم
 دورِ حرم سارق ولگرد زیاد است

دست خودم نیست اگر خم شدم عباس
 بر سرِ تو خیمه‌ی ماتم شدم عباس

 



مطالب مرتبط