شروع میکنم این شعر را اگر بشود
در انتهای غزل از تو یک خبر بشود
نمی شود که همیشه نمی شود بشود
چقدر گریه کنم شعر تر بشود
درست نیست بگویم تو آمدی که خدا
به فکر بخشش عصیان یک نفر بشود
چرا که چوبه گهواره تو کافی بود
پر شکسته فطرس دوباره پر بشود
فقط نیامده ای تا حضور محشریت
دلیل محکم بخشیدن بشر بشود
نیامدی که به یمن دعای تو آقا
زمین تشنه باران کوفه تر بشود
نتیجه این که فقط یه دلیل می ماند
تو آمدی که علی باز هم پدر بشود
تو آمدی نوه دختری پیغمبر
خدا بخواهد و این بار هم پسر بشود