از لحظه ی نخست ، خداداد عاشقم
از ساعتی که روح به من داد عاشقم
.
خورشید … در حرارت عشق تو آتشم
گرم توام به شدت مرداد ، عاشقم
.
با تیشه تیشه اشک شدم بیستون شکن
” شیرین ” ببین به شیوه ی ” فرهاد ” عاشقم
.
از داستان صبح ازل در تحیـ رم
تا این که چشم تو به من افتاد … عاشقم
.
شیرین شهد لعل لب تو عسل ترین
یوسف ترین عزیزی و ضرب المثل ترین
.
از آن زمان که شور زن این علم شده
با کیمیای عشق دلم هم قسم شده
.
آوردنم به قصر تو با چهره ای سیاه
آری سگی به حرمت تو محترم شده
.
از بس که محض تشنگی ات گریه کرده ایم
مظلومی قیام تو ” بار دلم ” شده
.
نوح نجات ، ” تشنه ی لبیک ها ” ببین
از شدت علاقه دلم هم حرم شده
.
آقایی و به عشق قسم دوست دارمت
ای زندگی من چه کنم دوست دارمت
.
من که شما ندیده مرید شما شدم
سرمست از فرات همان ابتدا شدم
.
از لطف رزق پاک و همین گریه بر تو بود
اینکه علی شناس شدم ، با خدا شدم
.
پرچم به دوش در تب ایام کودکی
از پابرهنه های همین دسته ها شدم
.
نوزاد بودم و لحظات نخست بود
تا آشنا به تربت کرببلا شدم
.
در زیر قبه ی حرم عرش حائرت
فرموده اند اینکه ” خدا هست… زائرت “
.
ما را خودش نوشته مسلمان منبرش
حر و زهیرهای حواشی دفترش
.
ما را خودش نوشته به چشم محبتش
همراه جبرئیل ، پریشان کبوترش
.
شور حسین عاقبت خیر می دهد …
چون بی نتیجه نیست دعاهای مادرش
.
دنیا به قد هیبت نامش کفن نداشت
شاهی که بود زینت دوش پیمبرش
.
او عین عشق هست و پر از شور عین ، ما
پیر ” حسین منی انا من حسین ” ما
.
از او دوا گرفت مسیحا … هوالشفا
یعنی حسین روح تسلّی … هوالشفا
.
با نوح بود … همدم یوسف … کنار هود
جبریل هم که گفت به موسی … هوالشفا
.
ای قوم خسته جان خداجو … هوالطبیب
ای تشنگان جام مداوا … هوالشفا
.
بال و پرت شکسته ؟ امیدت کجاست پس ؟
فطرس قسم به حضرت زهرا … هوالشفا
.
آری رواست هر چه دعا در جوار او
حتی شفاست خوردن خاک مزار او
.
او عهد کرده است چنان مست جان دهد
تا عرش و فرش و لوح و قلم را تکان دهد
.
با او و یا مقابل او ؟ پاسخی است سخت
هر کس به اختیار خودش امتحان دهد !
.
او هر چه داشت داد برای نجات ما
تا عشق را به مردم دنیا نشان دهد
.
یا شاعرانه وصف کنم که برای خود
آمد به ما جلالت دیوانگان دهد