مستی از جام تو سرمنزل هوشیاری ماست
بیدل از عشق شدن شیوة دلداری ماست
مبتلای تبِ عشقیم و تجلی داریم
دردبیچارة این لذت بیماری ماست
بیدلی اول راه است خدارا عشق است
دل ز ما دلبری از یار ز همکاری ماست
هو کشان قد علم اندر صفِ رندان کردیم
چوبة دار فقط مسند سرداریِ ماست
هرکجا جلوة یاراست همانجا عرش است
نمک خانه اش اسباب گرفتاری ماست
دل ما میکده و صاحبِ میخانه حسین
می حسین باده حسین ساغروپیمانه حسین
هنرِ عشق به تصویر کشیده آهی
دلِ مارا به حریم تو نموده راهی
نوکر خانة تو عارفِ بالله شود
علی اکبربشود «جُونِ» سیاهی گاهی
نوکرت پیر که شد دلبری اش بیشتر است
ماجرایی شده این قصة خاطرخواهی
زلف ِ خود پهن نمودی و شکارم کردی
به هدایت برسد صید تو از گمراهی
خاطرم نیست چه شد دل به تو دادم آقا
بی سر و پا چو منی در ره تو شد راهی
دردل کردنِ با تو چقَدَر می چسبد
چون کریمی و زاحوال گدا آگاهی
خون من نذر نگاهت لک لبیک حسین
شاهِ عاشق کُشی و حضرت ثارالهی
چه کسی فکر غلام است به غیر از ارباب
پسرِ فاطمه این سائل خودرا دریاب
اثر بارش باران به چمن می ماند
عشق بازی که سر افتاد ،سخن می ماند
از گل تربت تو بوی حرم می آید
عطر سجاده سحرگاه به تن می ماند
خواب دیدم سحری پای ضریحت هستم
چه کنم حسرت آن بر دل من می ماند
چه جوان ها که به پای غم تو پیر شدن
بشود دوستی آن دم که کهن می ماند
با گنهکاری من دیدن تو ممکن نیست
بر ترانی دلم پاسخ لن می ماند
بوی سیب از همه ی کرببلا می آید
اشک مادر اثرش روی بدن می ماند
هر چه مردست اگر پای تو بی سر بشود
پرچم عشق تو بر شانه ی زن می ماند
صدهزاران چواویس ،خاک ره زینب نیست
عاشق از یار جدا شهر قرن می ماند؟؟
(به عشق مدافعان حرم:
گر بنا شد که وصیت بنمایند عشاق
چه بدن هاست که بی غسل وکفن می ماند)
یاد پیراهن تو بال و پرم درد گرفت
بوریا گفتم و دیدم جگرم درد گرفت
گریه دار است عجب نام اباعبدالله
جان فدای عطش کام اباعبدالله
هرکجا پر بکشم سوی حرم می آیم
چون کبوتر شده ام رام اباعبدالله
هرکسی صاحب اشک است نظر کرده ی اوست
چشم ما شد ز ازل جام اباعبدالله
خوش به حال شهدائی که رسیدند آخر
با شهادت به سرانجام اباعبدالله
غیر ارباب به هر بی سر و پا رو نزنیم
ما که جلدیم سر بام اباعبدالله
کعبه ام کرببلا ، پیرهن مشکی من
می شود حوله ی احرام اباعبدالله
نیزه داری به نوک نیزه ی خود ساکت کرد
زیر لب ناله ی آرام اباعبدالله
مادرش گوشه ی گودال تماشا میکرد
غرق خون شد به خدا کام اباعبدالله