وا نشد جبریل اگر سمت نجف بال و پرش
بهتر آن که بر زمین جاری شود خاکسترش
.
خوش به حال آن کبوتر بچه ای که تا سحر
می پرد از صحن ایوانش به صحن دیگرش
.
داستان سنگ و زر یعنى که ما و فضه اش
قصه ی شاه و گدا یعنى که ما و قنبرش
.
در مقام آخریت بود ، دیدند اولش
در مقام اولیت بود ، دیدند آخرش
.
خاک را گل می کند گل را خلائق می کند
نیست هر که خلق مولا خاک عالم بر سرش