تا خداوند ميرسم با تو
 با خداوند ميرسم تا تو
 همه در وحدت تو گم شده اند
 من تو ما تو شما تو آنها تو
 ما مسير تورا عبور شديم
 راهِ سير و سلوكي ِما تو
 عبدم و لافقير الا من
 ربي و لاكريم الا تو
 آنكه از تو سبو گرفته منم
 بارها آبرو گرفته منم
 چه مقاميست مادر تو شدن
 مثل پروانه ي سر تو شدن
 بال جبريل ِعرش مال خودش
 راضي ام با كبوتر تو شدن
 عليِّ اكبر است و آرزوي
 چند سالي برادر تو شدن
 ميشود برتر از سليمان شد
 ظرف يك روز نوكر تو شدن
 اين غلام سياه را نفروش
 كردم عادت به قنبر تو شدن
 به خداي يگانه مي ارزد
 كشته ي نام اطهر تو شدن
 پدرت هم به تو ولي ميگفت
 بابي أنت يا علي ميگفت
 آمدي و حسين خندان شد
 همه جا جز بقيع چراغان شد
 آمدي و به بركت نامت
 نام جدت علي فراوان شد
 مادرت شد عروس زهرا و
 افتخارش نصيب ايران شد
 آشنا با صحيفه اش كردي
 هركه بر سفره ي تو مهمان شد
 رمضان ماهِ سِرِّ شعبان است
 رمضان شرح ماه شعبان شد
 عده اي كه به پات افتادند
 به مناجات راهشان دادند
 ابر و خورشيد و ماه در كارند
 خاكي از زير پات بردارند
 تب تو تب نبود درمان بود
 راويان تب تو بيمارند
 دوستان قديمي زهرا
 ه تو و مادرت بدهكارند
 در اسيري مادرت حتي
 از مقامات او خبر دارند
 هرچه مِهريه اش گران باشد
 باز قوم علي خريدارند
 به غلامت بگو دعا بكند
 اين گرفتارها گرفتارند
 با مناجات تو ملائكه هم
 سر شب تا به صبح بيدارند
  تا نگاهي به بالشان بكني
 از كرم خوش به حالشان بكني
  كاش ميشد بنا درست كنند
 گنبدي از طلا درست كنند
 همه جاي مدينه را نه، نه
 لااقل پنج تا درست كنند
 گرد و خاك بقيع را ببرند
 تا برايم دوا درست كنند
 شيعيان حاضرند با گريه
 آستان تو را درست كنند
 با النگوي دختران عجم
 چند ايوانْ طلا درست كنند
 سنگها ميخورد بر سر تو
 تا كه شايد صدا درست كنند
  عمه را زد ولي سر تو شكست
 هم سر عمه هم سر تو شكست



مطالب مرتبط