ایها العبد الصالح
روحی قلبی لدیک
یاساقی العطشان
صلی الله علیک
انگار علی داره تو میدون قدم میزنه
وقتی تو دل لشکر عباس علم میزنه
اذا جاء نصرالله ابالفضل میرسه
با دم شمشیرش سرها رو از دم میزنه
ز خشمش دل کافر میریزه
یال و کوپال لشکر میریزه
تو صفین بهت گفت برگرد بابا
دل مالک اشتر میریزه
دلبر و دلداده و دلدار ابالفضل
ای پسر حیدر کرار ابالفضل
قسمت دوم شعر
ای سرلشکر ای سردار
ابالفضل علمدار
غالب کل غالب
کرار غیر فرار
پشتهات کشته می سازی با تدبیرت
کی می تونه رد شه از دم شمشیرت
تو علقمه کشته چند نفر رو چشمات
به به مشاالله به اخم با تاثیرت
تا رد میشی کرک و پر میریزه
سر جدا میشه پیکر میریزه
یه ضربه میزنی و رد میشی
تو هر ضربه کلی سر میریزه
قسمت سوم شعر
علمدار خوش لقب
زبون زدی تو ادب
بعد تو علمدار
ام المصائب زینب
زنه اما شیره به علی قسم
چیزی نداره از ابالفضل که کم
خطبه میخونه تا میگه اسکوتو
میریزه کوفه و شاماتو به هم
میمنه میسره کردی محشر
هرکی دید تو را گفت جانم حیدر
تا چادر کمر بستی افتادند
همه یاد درِ قلعهی خیبر
عمهی سادات سلام علیک