مادرم اسمتو خوند تو گوشم
قرأت امک اسمک علی مسامعی
شال مشکی تو گذاشت رو دوشم
وضعت شال عزائک الاسود علی منکبی
گفت برای روضه ای امام حسین
و قالت لی ابی کل ما املک
فرش زیر پامو هم میفروشم
لاقامة عزاء الامام حسین علیه السلام
من پَر علم میبوسم ، تربت حرم میبوسم
اقبل علمک و تربة حرمک
دست مادرمو میبوسم
و ید والدتی التی هدتنی الی طریقک
حسین....
حسین .....
از آخرین زیارتم چقدر گذشته
مرة فترة طویلة علی آخر زیارة لی
دست رو دلم بزار حسین دلم شکسته
مولای یا حسین لا تهیج الآلام قلبی الکسیر
تموم دلخوشی من فقط همین بود
فسعادتی کانت
قرار مون حرم غروب اربعین بود
بموعد لقائنا غروب یوم الاربعین فی الحرم
حسین حسین حسین حسین جان....
حسین حسین حسین حسین حبیبی....
شب جمعه، حرم و دوست دارم
لیلة الجمعة احب الزیارة
اشکه چشم ترمو دوست دارم
و احب دموع عینی الباکیة
چون میای تو نفسای آخرم
احب رمقی الاخیر
نفس آخرمو دوست دارم
لانک ستاتینی حینها
نون و نمک تو شیرینه
لطعام ماتمک مذاق آخر
سفره ی تو همش رنگینه
کریم و سفرتک عامرة
داع تو چه قدر سنگینه
آه لثقل مصیبتک
حسین...
حسین
نون حلال پدرم تو رو به من داد
لقمة والدی الحلال اوصلتنی الیک
دعای خیر مادرم تو رو به من داد
دعاء والدتی اوصلنی الیک
از صدقه سرتو من بها گرفتم
ببرکة وجودک اصبحت ذا قیمة
کربلامو تو مشهدالرضا گرفتم
و اخذت اذن زیارتی من الرضا علیه السلام
حسین حسین حسین حسین جان....
حسین حسین حسین حسین حبیبی....