زندگی در چشم من جور دگر شد با علی
دم به دم دلدادگی ها بیشتر شد با علی
جای لالایی شنیدم ذکر مولانا علی
قلب من از گاهواره همسفر شد با علی
هیچ میدانی چه کرده نام مولا با دلم
عاشق دیوانه ای دیوانه تر شد با علی
مو سپیدی وقت رفتن گفت زیر گوش من
شکر حق که این سفر هم بی خطر شد با علی
خوش به حال من که عمرم در تمام زندگی
گشته وقف هیئتِ ایشان سر شد با علی
قصه ی مجنون و لیلا داستانی بیش نیست
عالم از عشقی که دارم با خبر شد با علی
جز محبت داستانی در میان ما نبود
چشم اگر خندید و با مولا و تر شد با علی
هیچ میدانی چه کرده نام زهرا با دلم
عاشق دیوانه ای دیوانه تر شد با علی