با نگاهی راحتم کن از بلایا زودتر
دور کن قلب مرا از حبّ دنیا زودتر
یا غیاث المستغیثین کار دستم داده نفْس
غرقِ عصیانم بگو می بخشی آیا زودتر؟!
داشتم شرم از تو و لطفت اگر دیر آمدم
پس ببخش این بندهٔ بی آبِرو را زودتر
هر چه دور افتادم از تو؛ شد گناهانم زیاد
هر زمان دیر آمدم افتادم از پا زودتر
سهل انگارم! خودم میدانم اما سالهاست
برده ام نام تو را در هر تقاضا زودتر
لطف کن یا قاضی الحاجات حال خوش ببخش
این مریض ِ معصیت را کن مداوا زودتر
موج اقیانوس غفلت می بَرَد با خود مرا
رفته ام از دست! کاری کن خدایا زودتر
خوب شد العفو هایم شد مزین بالحسین(ع)
توبه هایم میرود اینگونه بالا زودتر
خوشبحال هر که با «هَب لی کمال الإنقطاع»
میزند مثل شهیدان دل به دریا زودتر
مثل آن آقا که مشتاقانه بینِ قتلگاه
داشت پیراهن؛ سرش را داد اما زودتر!