خواب میبینم که شب جمعه با سینه زنها حرمت عازمم
اصلا دارم دیگه دق میکنم من این روزا کربلا لازمم
جان زینب طاقتم سر شده حال و روزم خیلی بدتر شده
خیلی وقته دل من تنگ اون پایین پای علی اکبر شده
باور کن نمیتونم دیگه مث این چند ماهه از حرم دور باشم
دنیا رو من به هم میریزم برای پا بوست اگه مجبور باشم
ای داد از اون لحظه آخرت از زخمای بدن بی سرت
از اشکای خواهرت روی تل از فریاد و ناله مادرت
یکی میزد با سنان از بغل یکی میگفت بکشید العجل
می رفت از حال خواهرت روی تل
آقای من ای شه بی کفن
kashoob.bom