می شکافد دلمان را غم هجران به مرور
میسپارد دلمان را به زمستان به مرور
اگر از آتش عشقش قدمی دور شدیم
میرود از کفمان شعله ی ایمان به مرور
هر کسی دور شد از کرب و بلا مبدا عشق
میشود بی برو برگرد پشیمان به مرور
سر کشی آمد و افتاد از آنجا برگشت
در حرم رام شود قلب پریشان به مرور
آن شهیدان خدا رفته به مقصد به شتاب
ما فرو رفته به مرداب گناهان به مرور
چه گناهان و خطاها که از ما ساخته است
گرگ آلوده در هیبت انسان به مرور
حقمان بوده اگر این همه محزون شده ایم
رفته از خاطرمان اشک یتبمان به مرور