پیری زودرس به سراغ من آمده
برگ و بری ندارم اگر چه بهاری ام
چندی ست نان نپخته و کاری نکرده ام
شرمنده کنیزم از این خانه داری ام
همسایه ها به مرگ من انگار راضی اند
دلگیر از این محله و این همجواری ام
زخمم به یک اشاره دهن باز می کند
شب تا سحر مراقب این زخم کاری ام