شکـر خدا که نوکـر اولاد حیدرم
از خادمان خانه یِ موسی ابن جعفرم
بی هیچ منّـتی به گدا نان رسانده ای
مسکین بمانم از همه با آبرو تَـرم
دار و ندار من به فدای شما که هست
دارایی ام نگاه شما سایه یِ سرم
میلادی و عزای شما یک بهانه است
تا پر بگیرد این دل سرگشته تا حرم
یا أیهاالعـزیز فـدای شما شوم
یا أیها الکریم کرم کن که نوکرم
امشب به سوی کوی تو پرواز می کنم
در کاظمین لب به سخن باز می کنم
امشب دلم به سوی حریم تو عازم است
مِهر تو مستحبِّ مؤکـّد … نه… لازم است
امشب به لطف شاه خراسان مسافرم
تا کاظمین مرغ دلِ شاد عازم است
نقش دو گنبد است به پیش نگاه من
چشمم به دستهای پر از نور کاظم است
باب الحوائج آمده حاجت روا شدم
از کاظمین راهیِ کـرب و بلا شدم
مدیون خانواده یِ موسی ابن جعفریم
از عاشـقان مکـتب آل پیـمـبریـم
شکر خدا که در تب و تاب ولایتیم
مست و قلندرِ مِی و صهبای حیدریم
باید نشان دهیم که دیوانه یِ حسین
باید نشان دهیم که تا حشر نوکـریـم
بوی محرّم آمده دل را حرم کنـید
باید نشان دهیم که از جنس کوثریم
پای عَـلَـم نوای همه نینوایی است
چشم انتظار آمدن وصل دلـبریـم
در کاظمین و کرب و بلا ندبه خوان شدیم
چشم انتظار مهدی صاحب زمان شدیم …