اگر چه در به در کوچه ی خطا شده ام
شکسته بال ترین بنده ی خدا شده ام
ولی نشسته به چشم ترم ندامت ها
و نیمه راه ترین یار توبه ها شده ام
گناه من نفسم را به سینه چسبانده
بعید نیست تحبس الدعا شده ام
شکسته پشت من از بار معصیت هایم
ز خویش خسته ام از خوب ها سوا شده ام
به آستان کریمت پناه آوردم
ز بس گناه نمودم چه بی حیا شده ام
مرا به خاطر اشک حسین خود بپذیر
مرا که نذر غم شاه کربلا شده ام
چه باک از شب قبر و نکیر و منکرها
چرا که گریه کن عشق سر جدا شده ام
کفن به درد من مبتلا نخواهد خورد
منی که خون جگر داغ بوریا شده ام