باز کن در، منم منم یا ربّ
عبد آلودهدامنم یا ربّ
دلم آلوده است با این حال
حرف دل با تو میزنم یا ربّ
بهترین میزبان، تو هستی تو
بدترین میهمان، منم یا ربّ
با تو پیوند دوستی بستم
گرچه با خویش دشمنم یا ربّ
گرچه صدبار توبه بشکستم
بازهم توبه میکنم یا ربّ
کرمی کن؛ بگیر دستم را
که دگر توبه نشکنم یا ربّ
کاش پیش از گنه، روان میشد
روح از غالب تنم یا ربّ
به کدامین گنه کنم اقرار؟
که بود روی گفتنم یا ربّ
معصیّتها چو مار پیچیدند
همه بر دور گردنم یا ربّ
آه از آن لحظهای که میگردد
خانهی گور، مسکنم یا ربّ
با همه تیرهروزیم چون شمع
از شرار تو، روشنم یا ربّ
خارهای گنه به مهر علی
گشته خوشتر ز گلشنم یا ربّ
میثمم، جز به خاک پای علی
سر به جایی نیفکنم یا ربّ
ای به روی تمام نامردان
همچو زهرا، کشیده تیغ کلام
خطبههایت طنین صوت علیست
یا ز مادر گرفتهای الهام
زینبی، حیدری، تو زهرایی
این بود اصل صنعت ایهام
همنوای حسن به وقت قعود
همقطار حسین، وقت قیام
ای کتاب قیام را مطلع
ای به عشق حسین، حُسن ختام
حزن، آنسان تو را محاصره کرد
گوییا خنده گشت بر تو حرام
ای که از قامت هلالی تو
راست گردیده قامت اسلام