خبر چه سنگینه، خبر پر از درده
غم رفیقامون، بیچارهمون کرده
زمینی بودند و، به آسمون رفتن
دوباره جاموندیم، رفیقامون رفتن
تا کی باید بمونیم و بسوزیم از غصّه
کی آخه میرسه به ما مسیر این قصّه
تا کی با دستامون روی گلا بریزیم خاک
خدایا پاره پاره شد دلم دیگه بسّه
رفیق عینِ برادر شد، رفاقت تا سر جونه
غم داغ رفیقو پس، برادر مرده میدونه
“رفیق نیمه راه من، خداحافظ”
چه روز و شبهایی، کنار هم بودیم
تو بیقراریها، قرار هم بودیم
چه خاطراتی بود، تو روضهها باتو
نمیره از یادم، حسین حسیناتو
امید زندگیمونو تو ناامید کردی
با این خبر موهای مادرو سفید کردی
آخرشم شهادتو گرفتی از ارباب
بس که تو روضه التماسِ هر شهید کردی
نه این رسم رفاقت نیست، رفیق نیمه راه من
هزار ننگ و هزار نفرین، به این بخت سیاه من
“رفیق نیمه راه من، خداحافظ”
خبر پر از داغه، خبر پر از سوزه
خبر میگه بازم، یه لاله میسوزه
با داغ اون آتیش، که توش یه مادر سوخت
حالا تَنِ چندتا، جَوونِ پرپر سوخت
شبیه بچههای شاه بیکفن سوختن
با شعلههایی که به خیمهها زدن سوختن
شنیدهها رو دیدن اینا که توی روضه
به یاد آتیشِ دل امام حسن سوختن
مصیبت رو ندیدم که، شنیدم من ولی سوختم
دوباره تازه شد روضه، که زهرا گفت علی سوختم
“رفیق نیمه راه من، خداحافظ”
*شاعر : #داوود_رحیمی