ای بی قرارِ یار! دعای فرج بخوان
با چشم اشکبار، دعای فرج بخوان
عجّل علی ظهورک یابن الحسن بگو
پنهان و آشکار دعای فرج بخوان
از احتضار کم نبود درد انتظار
با درد انتظار دعای فرج بخوان
تا پای جان مکش دمی از انتظار، دست
حتّی در احتضار دعای فرج بخوان
خون جگر بنوش زهجران روی یار
اشگ از بصر ببار دعای فرج بخوان
با دوست عهد بستی و خواندی دعای عهد
تا جان کنی نثار دعای فرج بخوان
غافل مباش لحظه ای از آن عزیز جان
در لیل و در نهار دعای فرج بخوان
بی روی یار هیچ بهاری بهار نیست
تا دل شود بهار دعای فرج بخوان
ای داغ سیّد الشّهدا بر دلت مدام
با قلب داغدار دعای فرج بخوان
بشکن جبین صبر و بزن ناله از جگر
پیوسته بی قرار دعای فرج بخوان
یابن الحسن زیارت مادر که می روی
بر گرد آن مزار دعای فرج بخوان
آمین نشسته چشم براه دعای تو
دست دعا برآر دعای فرج بخوان
«میثم» اگر به دار کشندت به جرم عشق
حتیّ فراز دار دعای فرج بخوان